شاید حالت الان زیاد خوب نباشه ولی می خواستم باهات صحبت کنم.

نمی دونم اسمشو چی گذاشتی ؟چیزی که امروز به دست اوردی رو می گم. شکست؟ بدبختی؟ مرگ؟.........نمی دونم واقعا...

اما می خواستم بگم خیلی بهت حسودیم میشه...نخند لطفا ! دارم جدی حرف می زنم ....

من شاید به قول تو آدم موفق و فلان و ...ی باشم (من نوعی ؛همونی که تو تصوراتت بهش میگی خوش به حالش) اما اصلا احساس بزرگ شدن نمی کنم . من همیشه راه رو  ادامه دادم بدون اینکه زمین بخورم من هیچ وقت لذت بلند شدن رو نچشیدم .....من هیچ وقت اشتباهاتمو ندیدم...

من هیچ وقت واسه آرزوهام اشک نریختم...عزیزم این اشکای تو مقدسن با هیچی عوضشون نکن...اشکایی که به خاطر پدر و مادرت به خاطر آیندت ریختی رو دوست داشته باش....

نمی دونم الان تو دلت داری به خدا چی میگی؟

شاید داری ازش گله می کنی....شاید داری بد و بی راه می گی....شاید باهاش قهری......

ولی می دونم الان خدا داره بهت لبخند می زنه و بهت میگه صبر کن عزیزم صبـــــــــــــر کن....

مطمئن باش من بهترین رو برات رقم می زنم مطمئن باش من خیلی دوست دارم ...مطمئن باش من عاشـــــــــــــــــــــــقتم...

فقط کمی صبــــــــر....و تو چه می دانی شاید موعدش نزدیک باشد........

گاهی اوقات کارایی می کنه که تو فکر می کنی به ضررته اما کی حکمت کاراشو می دونه؟ کی ؟ ....جز خودش....

دلت شکسته؟اشکال نداره برو باهاش حرف بزن باهاش درد و دل کن بگو من ابن هدفو می خوام...اما تو صلاح ندونستی من امسال بهش برسم...حتما کم کاری کردم....مرد باش اشتباهتو قبول کن محکم وایسا و بگو آره این نتیجه ی منه اما درستش می کنم ...تبدیلش می کنم به بهترین

این هدف منه...برام مقدسه...حاضرم به خاطرش زندگیمو بذارم...

دوست من مگه خودت نمی گفتی یا مرگ یا هدف؟؟؟؟......چی شده؟ چرا این قدر زود جا زدی؟ اگه تو 18 سالگی بخوای رویاهاتو چال کنی بعدا تو 28 سالگی با چه امیدی زنده ای؟

دلم می خواد با هم 10 سال دیگه ات رو تصور کنیم:

می بینی تو راضــــــی هستی...نمی دونم کجایی و چی کار می کنی...اما اینو می دونم که آرومی و راضی...چون تو قراره بجنگی تو قراره هر چی داری بذاری...

تازه اون موقع داری امروزت رو که به قول خودت روز شکست خوردنت بوده واسه خودت تصور می کنی و به خودت می خندی! می خندی که اگه اون روزا نبود الان اینجا نبودی ...تازه اون موقع هست که به حکمت کاراش پی می بری...تازه اون موقع ست که از ته ته ته قلبت می گی : خدایــــــــــــــــــــــــــــــا شکرت...

مطمئن باش خدا قول و قرارهاتون یادش نمیره...دلم نمی خواد که تو فراموش کنی ...

فقط بهش ایمان داشته باش حتی اگه سکوت کرده باشه ...مطمئن باش سکوتش هم دلیلی داره...

و ازش تشکر کن بابت همه چیز...بابت قدرتی که بهت داد تا یک سال بجنگی ...بابت لحظاتی که به یادت بود و هست...

بابت اینکه اشتباهاتت رو بهت نشون داد...بابت اینکه بهت فرصت داده تا اشتباهاتت رو جبران کنی...

دلم می خواد الان بلند شی و به خودت بگی امروز اولین روز از باقی مانده ی عمر منه...

دوباره متولد شدنت مبارک دوستم...