رسیدن به پزشکی



خدایا چند وقتی است برایت ننوشتم نه اینکه  یادت را فراموش کرده باشم قبول دارم گاه گاهی چنان غرق دنیا میشوم که کمتر سراغی از تو میگیرم اما یادت و اسمت و عشقت در قلبم حک شده جوری که شادیها و غم ها شاید باعث شود کمی فاصله بگیرم اما چه خوش خیال است دنیا را میگویم به گمانش می تواند مرا از تو جدا کند درست است کمی غمگینم نتیجه به دست آمده را دوست ندارم شروع کردن قدری برایم سخت است اما با تمام اینها در اوج عصبانیت و غمگین بودن همه را مقصر دانستم خودم شرایطم ... اما به عدالتت به حکمتت شک نکردم در ساحل امن ماندن را ترجیح میدادم اما ندای زیبا در دور دست صدایم میکند بیا که منتظرت هستم گفتم کیستی در اوج ناباوری شنیدم گفت رویایی تو  گفتم بارها تلاش کردم نشد دیگر نمی خواهم تو دست نیافتنی هستی حداقل برای من من راهم را اشتباه انتخاب کردم  ناراحت شد این را از لحن بیانش فهمیدم گفت تو هیچ گاه به معنای واقعی مرا نخواستی اگر هم خواستی تلاشت به اندازه بزرگی من نبود اگر اینطور میخواهی برو اما بدان یک من برایت حسرت میشوم و رویایی کسی دیگر نمیشوم.


من فقط رویایی تو بودم گفتم نرو من حرفهایم تمام نشده من تو را دوست دارم هر روز و هر شب وقتی سر بر بالین میگذارم به تو فکر میکنم قبول کن خسته شده ام گفت همه را دیدم منکر نیستم اما یک بار دیگر بلند شوگفتم آخر من هیچ چیزی ندارم باورم و ایمانم و اعتماد به نفس و امید همه و همه کم رنگ شده توشه ای ندارم همرات شوم گفت چرا داری ☆اراده☆ بیا قایقت را از آن ساحل آرام به دریایی پر تلاطم موفقیت بنداز خدا با توست اما یادت باشد که منتظر باد موافق نمانی که تو را به هدف برساند دستانت را به کار گیر پارو بزن هر کجا خسته شدی به من فکر کن تا جانی دوباره بگیری گفتم اراده برای شروع کافی نیست گفت کافی است با حداقل های که داری شروع کن در طول مسیر خدا  یاریت میکند باور و ایمان و امیدت قدری کدر شده با سختی های مسیر جلا داده میشوند آخرین حرفم فرصتت هایت را برای شرایط ایدال ازدست نده که هیچ وقت به وجود نمی آیند من رفتم منتظرت میمانم  دوستت دارم به اندازه تمام سختی های که کشیدم اما نشد منتظرم بمان این بار می آیم .





خداوندا ...
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین  ؛ انسانم

خدا گوید :
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع کن ...
یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من